آیین مهرورزی از دیدگاه  اسلام (قرآن و روایات )
 
نشانه های خوش خلقی 
یک . گشاده رویی 
نخستین نشانه ی خوش خلقی، گشاده رویی است . گشاده رویی با مردم ضرورتا بدین معنا نیست که همه ی مشکلات ما حل شده و چون از هر جهت از گرفتاری های جاری رها شده ایم، چنین شاد و خوشحالیم، بلکه در واقع مهم نوع برخورد با مشکلات است. مؤمن با تکیه و توکل بر خداوند و با توجه به تفسیر معنادار رخدادهای هستی و زندگی، از یک سو نمی گذارد مشکلات و اندوه ها چنان بر او سایه افکند که بر سیمایش ظاهر گردد و بساط لبخند را از لب هایش برچیند. از سویی دیگر در جایی هم که محزون شد ( نظیر مواردی که از فیضی معنوی و اخروی محروم شده است)، حزنش را در درون حبس می کند و نمی گذارد به دیگران انتقال یابد. شاید راز روایت « المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه » (1) ( مؤمن شادی اش در چهره، اندوهش در دل اوست)، همین نکته باشد . 
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) فرمود : 
من أخلاق النبیین و الصدیقین البشاشۀ أذا تراءوا و المصافحۀ أذا تلاقوا . (2) 
از اخلاق پیامبران و صدیقین این است که به هنگام دیدار با روی شاد و گشاده و به هنگام برخورد با یکدیگر با مصافحه برخورد می کنند . 
حضرت امیر ( علیه السلام) در گفتاری نغز بشاشت وخوش رویی را کمند دوست یابی دانسته است: 
« البشاشه حباله الموده : (3) خوش رویی کمند مودت و دوستی است . » 
دوم، نرم خویی 
قرآن کریم یکی از ویژگی های اخلاقی پیامبر ( صلی الله علیه و آله) را – که باعث می شد مسلمانان پیرامون ایشان گرد آیند - « لینت» و نرم خویی ایشان دانسته است : 
فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک . (4) 
پس به [ برکت ] رحمت الهی، با آنان نرمخو [ و پر مهر] شدی، واگر تندخو و سخت دل بودی، قطعا از پیرامون تو پراکنده می شدند. 
از این سه نکته دانسته می شود : 
1.از تقابل لین بودن با « فظ غلیظ القلب» بودن – بر اساس قاعده « تعرف الأشیاء بأضدادها» - می توان دریافت که نرمی و نرم خویی در برابر درشتخویی قرار دارد . 
2. از آن جا که خداوند نرم خویی پیامبر ( صلی الله علیه و آله) با مردم را برخاسته از رحمت خداوند دانسته، می توان نتیجه گرفت که نرم خویی طبعا با ملاطفت با دیگران همراه است.شعاعی از رحمت خداوند است. از این رو، کسانی که با مردم نرم خویند، می باید آنان را متخلق به اخلاق خدایی دانست . 
3. پراکنده شدن مردم از گرداگرد پیامبر ( صلی الله علیه و آله) در صورت درشتخو بودن، گرچه درباره ی ایشان اعلام شده، اختصاص به پیامبر ( صلی الله علیه و آله) ندارد، بلکه این قانونی کلی است که درشتی و درشتخویی باعث پراکنده شدن افراد از پیرامون انسان می شود. به دلیل تأثیر نرم خویی و نرم گویی است که خداوند از موسی و هارون ( علیه السلام) خواسته است تا فرعون را با زبان نرم به خداوند دعوت کنند: 
فقولا له قولا لینا لعله یتذکر أو یخشی . (5) 
و با او سخنی نرم گویید، شاید که پند پذیرد یا بترسد . 
سه ، ارتباط گرم و صمیمانه داشتن 
از نشانه های خوش خلقی آن است که شخص با دیگران بسیار گرم و صمیمانه برخورد کند و این مرحله ای فراتر از گشاده رویی و نرم خویی است، ارتباط گرم و صمیمانه نه تنها کینه ها و دشمنی ها را می زداید، بلکه دل ها را بسان حلقه های به هم پیوسته ی زنجیر با هم پیوند می دهد . آیا تا به حال از خود پرسیده ایم که چرا پیامبر ( صلی الله علیه و آله) وائمه ( علیهم السلام) در دل های مردم نفوذ بسیار داشته اند و همه ی مردم – حتی دشمنانشان – از بن جان آنان را دوست داشتند و لب به ستایششان می گشودند. (6) بی تردید یکی از مهم ترین عوامل این امر- در کنار سایر عوامل معنوی و علمی – برخورد گرم ، مهربانانه و همراه با کریم آنان بوده است . 
آیا این همه برخوردهای مهربانانه ی پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) ، بامسلمانان پاک نهادی همچون علی ( علیه السلام)، سلمان و ابوذر بود؟ قطعا چنین نبود، بلکه همه ی افراد در هر سطحی که از اسلام و ایمان بودند، از برخورد صمیمانه و مهرورزانه ی پیامبر( صلی الله علیه و آله) بهره داشتند؛ تا جایی که حتی منافقان آن حضرت را « اذن » می گفتند . (7) 
داوری درباره ی تأثیر این رفتارهای گرم و مهربانانه و جذب دل ها، زدودن دشمنی ها و نفاق ها، ایجاد فضای دوستی و برادری صادقانه – که از ارکان اصلی مدینه ی فاضله است – کار چندان دشواری نیست. باری، آموزه های اسلامی نظیر سبقت گرفتن در سلام، مصافحه، صله رحم،یاری کردن یکدیگر و ... همگی برای تحکیم ارتباط مهربانانه و صادقانه میان دوستان و برادران است . (8) بی توجهی به هر یک از این آموزه ها، میان دوستان جدایی می افکند و همین امر باعث بدبینی ها و ایجاد زمینه های سخن چینی، سعایت، غیبت و تهمت و سرانجام سبب گسسته شدن رشته ی دوستی ها و صمیمیت ها می شود. این مسئله نه تنها در رفتارها و تعامل های خرد اجتماعی تأثیرهای منفی می گذارد، بلکه- چنان که بارها شاهد بودیم- شکاف میان اشخاص در یک مجموعه ی کاری یا نهاد اداری و یا نهادهای همسو باعث تعلل و گاه فروپاشی بسیاری از اندیشه ها و طرح ها می گردد . 
مولانا در این باره چه خوش سروده است : 
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم 
که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم 
کریمان جان فدای دوست کردند 
سگی بگذار ما هم مردمانیم 
غرض ها تیره دارد دوستی را 
غرض ها را چرا از دل نرانیم 
گهی خوشدل شوی از ما که می رم 
چرا مرده پرست و خصم جانیم 
کنون پندار که مردم آشتی کن 
که در تسلیم ما چون مردگانیم 
چو بر گورم بخواهی داد بوسه 
رخم را بوسه ده اکنون همانیم (9) 
4. عفو و گذشت 
رفتار اجتماعی – چنان که اشاره شده – اصول و ضوابطی دارد که رعایت آنها امری ضروری است، اما باید بپذیریم که گاه می لغزیم و مرتکب گناه می شویم . درچنین مواردی بر ما که مرتکب لغزش شده ایم وظیفه ای، وبر کسی نیز که بدو ستم شده وظیفه ای دیگر است. وظیفه ی ما اعتراف به لغزش، عذرخواهی و جلب رضایت اوست، اما او که در حقش جفا کرده ایم، شایسته است که عذر ما را بپذیرد و وقتی صداقت ما را دید، از ما درگذرد. آیات و روایات نیز هم در زمینه ی عذرخواهی و هم در پذیرش عذر رهنمون های کارآمدی دارد. (10) 
یکی از داستان های آموزند ی قرآن که فضیلت اخلاقی عفو و گذشت را یادآور شده، داستان حضرت یوسف ( علیه السلام) است. می دانیم که یوسف بی آنکه گناهی مرتکب شده باشد، تنها از آن رو که بیش از سایر برادران محبوب پدر بود، مورد حسادت آنان قرار گرفت و با توطئه و نیرنگ برادران به چاه افتاد . آن گاه وی به عنوان غلامی زیبا در بازار مصر فروخته شد و از کاخ عزیز مصر سر درآورد. در آن کاخ نیز باز بی آنکه تقصیری متوجه او باشد، صرفا به خاطر زیبایی در کمند عشق نامبارک همسر عزیز مصر، زلیخا گرفتار شد و چون به این عشق شیطانی پاسخ منفی داد، مورد خشم و غضب او قرار گرفت و برای مدتی نسبتا طولانی – تا چهارده سال – روانه ی زندان شد. اما آن گاه که یوسف به عزت رسید و مسئولیت خزانه داری مصر را بر عهده گرفت، گستاخی برادرانش را که او را سارق معرفی کردند، همچنان پنهان نگاه داشت و سرانجام پس از تلخی ها و فشارهای جسمی و روحی لحظه ای بس تکان دهنده وهیجان برانگیز فرا رسید و یوسف خطاب به برادرانش گفت : 
قال هل علمتم ما فعلتم بیوسف و أخیه أذ أنتم جاهلون . (11) 
گفت : « آیا دانستید وقتی که نادان بودید، با یوسف و برادرانش چه کردید؟» 
هنگامی که آنان یوسف را شناختند و اذعان کردند که خداوند یوسف را بر آنان برگزیده و آنان خطا کرده اند، یوسف خطاب به آنان گفت : 
لا تثریب علیکم الیوم یغفر الله لکم وهو أرحم الراحمین . (12) 
امروز بر شما سرزنشی نیست. خدا شما را می آمرزد و او مهربان ترین مهربانان است. 
تثریب به معنای عتاب، نکوهش و آشکار ساختن گناه است . (13) 
باری، یوسف ( علیه السلام) با گفتن جمله ی « یغفرالله لکم و هو أرحم الراحمین» خواست این نکته را بازگوید که بخشودن برادران الهام گرفته از مغفرت الهی و دستور خداوند مبنی برگذشت از خطاهای دیگران است . به گفته ی حافظ : 
هاتفی ازگوشه ی می خانه دوش 
گفت ببخشند گنه می بنوش 
لطف الهی بکند کار خویش 
مژده رحمت برساند سروش 
لطف خدا بیشتر از جرم ماست 
نکته سربسته چه دانی خموش 
رندی حافظ نه گناهی است صعب 
با کرم پادشه عیب پوش (14) 
دعوت خدا مبنی بر گذشت از لغزش های دیگران در برخی آیات آمده است، مثلا در سوره ی نور چنین می خوانیم : 
ولیعفوا ولیصفحوا ألاتحبون أن یغفر الله لکم. (15) 
و باید عفوکنند و گذشت نمایند. مگر دوست ندارید که خدا بر شما ببخشاید؟ 
خداوند در این آیه به یک معادله اشاره کرده و آن اینکه اگر دوست دارید خداوند شما را ببخشاید، شما نیز مردم را ببخشید و از آنان درگذرید، نکته ی درخور توجه در این آیه، تفاوت عفو و صفح است . 
راغب می گوید: صفح ترک نکوهش و ملامت، وبلیغ تر از عفو است؛... زیرا گاه انسان عفو می کند،اما صفح نمی کند. (16) 
بنابراین در عفو، انسان با در نظر گرفتن گناه و لغزش دیگران، با عذرخواهی آنان به نوعی خود را نسبت به آن به فراموشی می زند، اما آن لغزش همچنان در ذهن باقی است؛ حال آنکه در صفح،انسان گناه و لغزش دیگران را از بنیاد ذهن خود پاک می کند و از آن به طور کامل در می گذرد. 
بر این اساس به کرات از پیامبر ( صلی الله علیه و آله) خواسته شده که از لغزش های مسلمانان درگذرد: 
« فاعف عنهم و استغفرلهم.»(17) 
قرآن عفو و صفح از خطاها و لغزش های مؤثر مشرکان را کاری محسنانه دانسته است : 
فاعف عنهم واصفح أن الله یحب المحسنین . (18) 
پس ، از آنان درگذر و چشم پوشی کن که خدا نیکوکاران را دوست می دارد. 
این امر مدعای آغازین را تأیید می کند که برخی از رفتارها همچون عفو و گذشت رفتاری محسنانه است؛ زیرا مقتضای رفتار عادلانه آن است که پاسخ بدی به بدی داده شود. رفتار عادلانه و محسنانه درباره ی مقابله به مثل و گذشت ، توأمان در این آیه آمده است : 
و جزاء سیئه سیئه مثلها فمن عفا و أصلح فأجره علی الله . (19) 
و جزای بدی، مانند آن ، بدی است. پس هر که درگذرد و نیکوکاری کند، پاداش او بر [عهده] ماست. 
اینکه پاداش عفو و گذشت را خداوند خود برعهده گرفته، از آن روست که کار محسنانه فراتر از رفتار متداول، و منطبق بر اصل برابری کیفر و پاداش است. رفتار عادلانه – چنان که پیش از این گفتیم – بسان عدد و ارقام و محاسبات خشک ریاضی است که هرگز با کسری یک طرف معادله، برابری با طرف دیگر تحقق نمی یابد. بنابراین وقتی کسی فراتر از ارقام و محاسبات ریاضی به جای مقابله به مثل دیگری را می بخشد، خداوند این کسری رقم را جبران می کند . 
در سوره ی آل عمران یکی از ویژگی های پرهیزکاران فرو خوردن خشم و بخشش مردم دانسته شده : 
و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین. (20) علت ذکر « العافین عن الناس» پس از جمله ی « و الکاظمین الغیظ» بدان جهت است که انسان در برابر لغزش ها و درشت خویی های دیگران معمولا لبریز از خشم می شود و پس از آن به طور طبیعی برای تشفی خاطر خویش به درشتخویی پاسخ تلخی می دهد. اما پرهیزکاران نخست خشم خود را فرو می خورند و چون با داشتن حلم و بردباری قادر به فرو خوردن خشمشان هستند، از لغزش دیگران در می گذرند. عفو و گذشت در برابر لغزش افراد، با شعار «پاسخ نیک دادن به بدی دیگران» در آیات متعددی بازتابانده شده؛ نظیر این آیه : 
و لا تستوی الحسنه و لا السیئه ادفع بالتی هی أحسن فأذا الذی بینک و بینه عداوه کأنه ولی حمیم* و ما یلقاها ألا الذین صبروا و ما یلقاها ألا ذو حظ عظیم . (21) 
و نیکی با بدی یکسان نیست. [ بدی را ] به آنچه خود بهتر است، دفع کن؛ آن گاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است، گویی دوستی یکدل می گردد. و این [ خصلت ] را جز کسانی که شکیبا بوده اند نمی یابند، و آن را جز صاحب بهره ای بزرگ، نخواهد یافت. 
ابن یمین درباره ی حلم و خویشتن داری، گذشت و پاسخ نیک به کارزشت دیگران دادن چه زیبا سروده است : 
با تو گویم که چیست غایت حلم 
هر که زهرت دهد شکر بخشش 
کم مباش از درخت سایه فکن 
هر که سنگت زند ثمر بخشش 
هر که بخراشدت جگر به جفا 
همچو کان کرم زر بخشش 
از صدف یادگیر نکته ی حلم 
آنکه برت سرت گهر بخشش (22) 
ضرورت مهرورزی
خواسته ها و تمایلاتی که خدای حکیم در نهاد انسان به امانت گذاشته است، به دو گروه حیوانی و انسانی تقسیم می شود. تمایلات حیوانی یا غرایز، خواسته هایی هستند که انسان و حیوان در برخورداری از آن مشترکند. میل به آب وغذا، علاقه به خواب و آسایش، تمایل به جنس مخالف، علاقه به فرزند، احساس خشم، میل به انتقام، برتری جویی و جاه طلبی، ازبرجسته ترین نمودهای غرایز و تمایلات حیوانی هستند.
این تمایلات از ضروریات زندگی انسان در این جهانند و اگر یکی از آنها در کسی نباشد، یکی از پایه های اساسی زندگی مادی می لنگد، ولی هیچ یک از اینها برای انسان افتخار نیست. برای مثال، انسان برای ادامه زندگی به خوردن و آشامیدن نیاز دارد، برای رفع خستگی نیازمند خواب و استراحت است و غریزه جنسی و علاقه او به فرزند برای بقای نسل است، ولی هیچ کدام از اینها ملاک فضیلت و بزرگواری او نیست و شرف انسان با استناد به مقام اشرف مخلوق بودنش، به این عوامل بستگی ندارد. به قول سعدی:
| خور و خواب و خشم و شهوت، شغب است و جهل و ظلمت  | حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت  | 
 
در کنار خواسته های حیوانی، تمایلات عالی انسانی نیز وجود دارد که از آن، به فضایل تعبیر می شود. هر چه این فضایل در انسان شکوفاتر شود، آدمی ارزش و عظمت بیشتری می یابد. وفای به عهد، عدالت و انصاف، نیکی و احسان، عفو و گذشت، ایثار و فداکاری، دل سوزی و غم گساری، مهرورزی و دگردوستی، از جمله این فضایل کمالی هستند.
پیام متن:
مهرورزی و دگردوستی ارزش انسان و معیار برتری در جامعه است.
مهربانی در اسلام
از دیدگاه اسلام، مهربانی و محبت ورزیدن، مایه قوام و برپایی جامعه انسانی است و بدون مهربانی، نظام اجتماع بشری، سرد و بی روح و زیبایی های زندگی به کام انسان تلخ و بی معناست.
کسی که آدمی را برای زندگی اجتماعی آفریده، احساس نیاز به این پیوند و رابطه را نیز در وجود او قرار داده است. او هم خود رحمان، رحیم، ودود، رئوف و عطوف است وهم بندگانش را بر این سرشت آفریده است. خدای مهربان، بندگانش را به محبت و مهرورزی تشویق می کند و اهل مهر و عاطفه را جزو اصحاب میمنه معرفی می کند؛ کسانی که نامه اعمالشان به دست راستشان داده خواهد شد یا کسانی که وجودشان سرشار از یمن و برکت برای خودشان و دیگران است. آن گاه می فرماید: 
ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ . (بلد: 17 و 18)
سپس از کسانی باشد که ایمان آورده اند و یکدیگر را به صبر و استقامت و مهربانی و عطوفت توصیه می کنند. اینان اصحاب یمین هستند.
رسول گرامی اسلام نیز استحکام پیوند و مودّت و مهربانی مؤمنان با یکدیگر را چنین توصیف می کند:
اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ فی تَراحُمِهِمْ وَ تَعاطُفِهِمْ بِمَنْزَلَةِ الْجَسَدِ الْواحِدِ اِذا اشْتَکی عُضْوٌ مِنْهُ تَداعی سایِرُ الْجَسَدِ بِالْحُمیّ وَ السَّهَرْ.
مؤمنان در مقام مهربانی و عطوفت به یکدیگر، همانند یک پیکرند. وقتی عضوی از این گروه بیمار شود، دیگر اعضا در تب داری و شب بیداری با او همراهی می کنند.
پیام متن:
1. خدای مهربان، مهربانی به بندگانش را دوست می دارد.
2. مهرورزی با دیگران عامل قرب به خدا و نجات و رستگاری است.
مهربانی کارگزاران
حضرت علی علیه السلام هنگام انتصاب مالک اشتر به ولایت مصر، در بخشی از عهدنامه مفصل و آموزنده خود، خطاب به وی چنین می فرماید:
وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لاتَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعا ضارِیا تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفانِ: اِمّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمّا نَظیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ.
دلت را برای مردم، کانون مهر و محبت ساز و آنان را دوست بدار و مبادا بر آنان درنده خوی شوی و خوردن آنان را بر خود غنیمت شمری؛ چرا که آنان دو دسته اند: یا برادر دینی تواند یا نظیر تو در آفرینشند.
شهید گران قدر، استاد مطهری در شرح این قسمت از عهدنامه مالک اشتر چنین می نویسد:
قلب زمام دار باید کانون مهر و محبت باشد. نسبت به ملت، قدرت و زور، کافی نیست. با قدرت و زور می توان مردم را گوسفندوار راند، ولی نمی توان نیروهای نهفته آنان را بیدار کرد و به کار انداخت. نه تنها قدرت و زور کافی نیست، عدالت هم اگر خشک اجرا شود، کافی نیست، بلکه زمام دار همچون پدری مهربان باید مردم را با قلبش دوست بدارد و نسبت به آنان مهر بورزد و نیز باید دارای شخصیتی جاذبه دار و ارادت آفرین باشد تا بتواند اراده و همت و نیروی عظیم انسانی آنان را در پیشبرد هدف مقدس خود به خدمت بگیرد.
و باز شایسته است که هرگز این سخن امام صادق علیه السلام را از یاد نبریم که فرمود:
تَواصَلُوا وَ تَبارّوا وَ تَراحَمُوا وَ تَعاطَفُوا.
به یکدیگر بپیوندید و پیوند محبت را محکم سازید و به هم نیکی کنید و با هم مهربان و عطوف باشید.
پیامبران خدا نیز نخست با محبت و مهربانی، مردم را شیفته کردار آسمانی خود کردند. آن گاه به ارشاد و هدایت آنان پرداختند. آنان با داشتن عصمت و تقوا، مهربان ترین و پرعاطفه ترین افراد زمان خود بودند.
پیام متن:
1. قلب زمام داران باید کانون مهر و عاطفه نسبت به مردم باشد.
2. قاطعیت در عدالت با محبت نیز ممکن و سازگار است.
لذت مهربانی
در حقیقت، میان لذت های معنوی و لذت های زودگذر مادی تفاوت بسیار وجود دارد، لذت های معنوی نه تنها سبب جذب انسان به مادیات نمی شود، بلکه تا حدود زیادی، دل را از سیطره لذت های مادی و غریزی آزاد می کند. ناگفته نماند کسانی که تسلیم لذت های مادی شده اند و از هرگونه رشد معنوی محرومند، نمی توانند لذت عاطفی را درک کنند. برای مثال، کسی که با خشم و خشونت خو گرفته و این صفت زشت بر روحش حاکم شده است، از مهربانی لذت نمی برد و آن را نمی فهمد، ولی آنان که در سایه تربیت صحیح به پرورش عواطف انسانی خویش همت گماشته اند، از ارضای آنها به لذتی می رسند که هرگز از اشباع غرایز به چنان لذتی دست نمی یابند. ازاین رو، علی علیه السلام می فرماید:
لَذَّةُ الْکِرامِ فِی الإِطْعامِ وَ لَذَّةُ اللِّئامِ فِی الطَّعامِ.
لذت بزرگواران در خوراندن است و لذت فرومایگان در خوراک.
مولوی درهمین زمینه چه زیبا سروده است:
| خشم و شهوت، وصف حیوانی بود  | مهر و رقت، وصف انسانی بود  | 
| این چنین خاصیتی در آدمی است  | مهر، حیوان را کم است، آن از کمی است  | 
 
مهرورزی به دیگران، یکی از معیارهای بزرگواری و ارزش آدمی و خود، سرچشمه بسیاری از بزرگواری هاست؛ زیرا در این صورت، آدمی با تضعیف خواسته های فردی و حیوانی، زمینه را برای گرایش خویش به ارزش های والای انسانی فراهم می آورد. در اینجاست که انسان برخلاف اقتضای خودخواهی اش، قدم از دایره تنگ خودپرستی بیرون می نهد و به دیگر خواهی روی آورد.
پیام متن:
لذت مهرورزی به دیگران، بسیار بیشتر از لذت ارضای نیاز فردی و برآوردن خواسته های مادی است.
اعتدال در محبت
میانه روی در هر کاری، پسندیده و افراط و تفریط، ناپسند است. بر این اساس، تأکید کردن بر ارزش و اهمیت مهربانی، به معنای تجویز افراط در آن نیست. مهربانی بیش از حد به کسی که شایستگی آن را ندارد، سبب می شود تا او برای احترام کننده، ارج و ارزش متقابل را در نظر نگیرد و در نتیجه، حرمت فرد مهربان را بشکند و شخصیت و جایگاه اجتماعی او را خدشه دار کند. بنابراین، مهرورزی به دیگران باید با نیاز، شایستگی و ظرفیت آنان متناسب باشد. مهربان بودن با همه مردم به طور یکسان؛ اعم از فرومایه و بلندپایه، نادان و دانشمند، بدکار و نیکوکار، به معنای نادیده گرفتن ارزش ها و تباه ساختن گوهر محبت و مهربانی است. به همین دلیل، اسلام از سویی نظارت بر ابراز عواطف را به عقل سپرده است تا انسان، آن را با موازین شرعی و مقتضیات عقلی محدود سازد و از افراط و تفریط جلوگیری کند. از سوی دیگر، در آموزه های متین خود، پیروانش را به رعایت اندازه در محبت ورزیدن به افراد سفارش کرده است. برای نمونه، خداوند گروهی را شایسته هیچ محبتی ندانسته و از نرمش و مدارا با آنان نهی کرده و فرموده است:
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ. (فتح: 29)
محمد، فرستاده خدا و آنان که با اویند، بر کافران سخت گیرند و میان خود مهربانند.
گروهی را نیز شایسته محبت بیشتر دانسته و درباره آنان سفارش ویژه کرده است، مانند: ناتوانان، زیردستان، کودکان، یتیمان، تهی دستان و پدر و مادر.
امام محمدباقر علیه السلام فرمود:
کسی که چهار ویژگی زیر در وی باشد، خداوند برایش خانه ای در بهشت بنا می کند:
کسی که یتیمان را پناه دهد؛ به ناتوانان مهربانی ورزد؛ با پدر و مادرش به نرمی برخورد کند و با زیردستانش مدارا کند.
پیام متن:
1. تعادل در مهرورزی از اصول جاودانه و سازنده اسلام است.
2. با دشمن انسانیت و معرفت باید با شدت برخورد کرد.
اهمیت دوست و تأثیرپذیری از او
در برخی از روایات، یکی از راه های شناخت دین و مذهب افراد، شناخت دوستان آنان دانسته شده است. رسول گرامی اسلام می فرماید:
اَلْمَرْءُ عَلی دِینِ خَلیلِهِ فَلْیَنْظُرْ اَحَدُکُمْ مِنْ یُخالِلْ.
هر کسی بر دین دوستش است، پس ببینند با چه کسی دوستی می کند.
همچنین یکی از نخستین راه ها برای قضاوت درباره شخصیت افراد، شناخت معاشران و دوستان آنان است. از حضرت سلیمان علیه السلام نقل شده است:
لاتَحْکُمُوا عَلی رجلٍ بِشَی ءٍ حَتّی تَنْظُرُوا اِلی مَنْ یُصاحِبُ فَاِنَّما یُعْرَفُ الرَّجُلُ بِاَشْکالِهِ وَ اَقْرانِهِ وَ یُنْصَبُ اِلی اَصْحابِهِ وَ اِخْوانِهِ.
درباره هیچ کس قضاوت نکن تا اینکه ببینی با چه کسی دوستی می کند. به درستی که هر کسی به وسیله دوستانش شناخته و به آنها منسوب می شود.
داشتن دوستان بد، قطعه ای از آتش است، چنان که حضرت علی علیه السلام می فرمود: «صاحبُ السّوءِ قِطعةٌ مِنَ النارِ». هم نشینی با دوستان بد، ناخواسته و ناخودآگاه، انسان را به سوی بدی ها می کشاند. از امام علی علیه السلام در رهنمودی گهربار دراین باره می فرماید:
لاتَصْحَبْ الشَّرِیرَ فَاِنَّ طَبْعَکَ یَسْرِقُ مِنْ طَبْعِهِ شَرّا وَ اَنْتَ لاتَعْلَمْ.
با انسان های شرور معاشرت نکن؛ زیرا طبع تو، ناآگاهانه از طبع او می دزدد.
ناگفته نماند، صفات خوب و پسندیده نیز به راحتی به دوستان فرد منتقل می شود. سعدی این تأثیرپذیری را بسیار زیبا به نظم درآورده است:
| گِلی خوش بوی در حمام روزی  | رسید از دست محبوبی به دستم  | 
| بدو گفتم که مشکی یا عبیری  | که از بوی دل آویز تو مستم  | 
| بگفتا من گِلی ناچیز بودم  | ولیکن مدتی با گل نشستم  | 
| کمال هم نشین در من اثر کرد  | وگرنه من همان خاکم که هستم  | 
 
پیام متن:
خصلت های خوب و بد دوستان به یکدیگر منتقل می شود، بنابراین در انتخاب دوست باید دقت کرد.
هم سنخی دوستان
امیرمؤمنان علی علیه السلام در نامه ای به حارث همدانی، درباره دوست گزینی و انتخاب هم نشین به او توصیه می کند. از هم نشینی آن که رأیش سست و کارش ناپسند است، بپرهیز که هر کس را از آن که دوست اوست، شناسند. در حقیقت، زمانی میان دو شخص رابطه دوستی برقرار می شود که با هم سنخیت و شباهتی داشته باشند. مولوی در ابیات زیر با اشاره به این نکته مهم می سراید:
| آن حکیمی گفت دیدم در تکی  | می دویدی زاغ با یک لک لکی  | 
| در عجب ماندم، بجستم حالشان  | تا چه قدر مشترک یابم نشان  | 
| چون شدم نزدیک و من حیران و دنگ  | خود بدیدم هر دو ان بودند لنگ  | 
 
بنابراین، دوستان هر فرد، بهترین محک برای شناخت شخصیت او هستند. برای مثال، اگر کسی با انسان های دروغگو، چاپلوس، فریب کار و خیانت پیشه دوستی دارد، این نشانه خوبی است برای بازشناسی شخصیت او. انسان های خوب و طاهر نیز هیچ گاه با دوستان ناباب طرح معاشرت و دوستی نمی ریزند، و در صورت پی بردن به اوصاف ناپسند ایشان، می کوشند آنان را هدایت کنند و اگر نپذیرند، قطع ارتباط می کنند. بر اثر رعایت نکردن همین امر، راه و روش زندگی پسر نوح دگرگون شد و هم سنخ گمراهان و کافران گردید و راه شقاوت را بر صراط سعادت و رستگاری برگزید.
پیام متن:
معمولاً میان دوستان صمیمی، سنخیت و هماهنگی شخصیتی وجود دارد و به واسطه این شباهت ها، دوستی آنان استمرار می یابد، همچنین در اثر این سنخیّت، شخصیت انسان را از طریق دوستان او می توان شناخت.  
پايان