از دفتر خاطرات یک پسر ده ساله
برای اینکه هم کلاسیم غایب بود و من و دوستم تونستیم دوتایی بنشینیم. خیلی خوب بود.
کاش می شد همیشه تو مدرسه دو نفری می نشستیم.
آقا مدیرمون یه چوب داره آهنیه ! چشاشو می بنده و می زنه
حالا این چوب به هرجایی ممکنه بخوره سر دست یا پا.
امروز دوستم خیلی دردش اومد و کلی گریه کرد بخاطر این که یادش رفته بود پوشه کارشو بیاره.کاش کلاسمون یه کمد داشت تا معلممون پوشه ها رو اونجا می گذاشت.
موقع امتحان ریاضی من مجبور شدم برم زیر میز و ورقه مو گذاشته بودم روی نیمکت .تا مدت ها نمی تونستم حتی نفس بکشم تمرکز هم نداشتم نمی تونستم سوالا رو جواب بدم.
یک ربع به زنگ بود که اومدم بالا و تند تند سوالا رو جواب دادم.
آخیش راحت شدم.
مامانم میگه فاصله شما تا تخته باید 2/20 متر باشه ولی من تا تخته نیم متر بیشتر فاصله ندارم.
تخته مونم هوشمنده نورش چشمامون رو اذیت می کنه.
راستی من در دبستان غیر دولتی درس می خونم حیاط مدرسمون خیلی خیلی کوچیکه چون قبلا خونه بوده .کلاس ما هم قبلا آشپزخونه بوده!!.یک بار که مامانم اومد جلسه و توی کلاسمون نشست وقتی برگشت مریض شد چون تمام مدت به کاشی ها تکیه داده بود.
خدایا میشه حیاط مدرسه ها رو بزرگ بسازند تا ما بتونیم راحت بازی و ورزش کنیم.
آخه ما زنگ های تفریح هم حق دویدن نداریم.
